مناجات نامه دانش آموز تنبل! 
الهی سوگند به بلندی درخت چنار و به ترشی رب انار, ترحمی بنما بر این بنده بی بخار بی کارو بی عار که
دمارش را بر آورده روزگار. ای خالق مدرسه و ای به وجود آورنده ی فرمول های حساب و هندسه, ای خدای
عزیزم بیزارم از این نیمکت و میزم. دانش آموزی سحر خیزم که هر روز صبح زود ساعت ۱۰ از خواب برمیخیزم
و روز های شنبه تا پنجشنبه اغلب از مدرسه می گریزم که من انسانی نحیفم و در کلاس درس بسیار
ضعیفم. اگر چه نزد معلم و دانش آموزان خیلی خوار و خفیفم ولی خارج از مدرسه به هرکاری حریفم!
ای خالق شهرستان های کرمان و یزد و رشت, نمره انضباط مرا داده اند هشت! دیگر به چه امیدی می توان
سر کلاس درس نشست؟ آن جا که معلم هم نمیکند گذشت. چه کنم اگر سر نگذارم به کوه و به دشت؟
الهی می دانی که من کیستم هر چند که دانش آموزی فعال و درس خوان نیستم ولی چه قدر عاشق نمره
بیستم! پروردگارا سال گذشته هنگام امتحان خواستم تقلب کنم معلم از راه رسید رنگ از رخسارم پرید برگه
امتحانی ام را گرفت و کشید و آن را از هم درید و چنان کشیده ای به صورتم کشید که برق سه فاز از چشمم
پرید و صدایش را مادرم در خانه شنید. ای خالق آموزگار و ای سازنده مداد و خط کش و پرگار آن چنان هدایتم
کن تا این معنی را بدانم که اگر معلم خودش درس را میداند پس چرا از من میپرسد و اگر نمیداند چرا از دیگران
و آن ها که میدانند نمیپرسد؟! ای آفریدگار خودکار بیک سوگند به کتاب های شیمی و فیزیک و فرمول
اسیداتانوئیک که مشتاقم به یک دست لباس شیک و از خوراکی ها آرزومندم به خوردن قیمه با ته دیگ ولی
اگر نبود راضی ام به یکی دو سیخ شیشلیک! الهی از مدرسه بسیار دلتنگ ام و در کلاس درس همیشه
منگم و با دو ابر قدرت شرق و غرب یعنی بابا و معلم همیشه در جنگ ام! ولی در ساعت تفریح بسیار زرنگم دروغ چرا؟!
دمارش را بر آورده روزگار. ای خالق مدرسه و ای به وجود آورنده ی فرمول های حساب و هندسه, ای خدای
عزیزم بیزارم از این نیمکت و میزم. دانش آموزی سحر خیزم که هر روز صبح زود ساعت ۱۰ از خواب برمیخیزم
و روز های شنبه تا پنجشنبه اغلب از مدرسه می گریزم که من انسانی نحیفم و در کلاس درس بسیار
ضعیفم. اگر چه نزد معلم و دانش آموزان خیلی خوار و خفیفم ولی خارج از مدرسه به هرکاری حریفم!
ای خالق شهرستان های کرمان و یزد و رشت, نمره انضباط مرا داده اند هشت! دیگر به چه امیدی می توان
سر کلاس درس نشست؟ آن جا که معلم هم نمیکند گذشت. چه کنم اگر سر نگذارم به کوه و به دشت؟
الهی می دانی که من کیستم هر چند که دانش آموزی فعال و درس خوان نیستم ولی چه قدر عاشق نمره
بیستم! پروردگارا سال گذشته هنگام امتحان خواستم تقلب کنم معلم از راه رسید رنگ از رخسارم پرید برگه
امتحانی ام را گرفت و کشید و آن را از هم درید و چنان کشیده ای به صورتم کشید که برق سه فاز از چشمم
پرید و صدایش را مادرم در خانه شنید. ای خالق آموزگار و ای سازنده مداد و خط کش و پرگار آن چنان هدایتم
کن تا این معنی را بدانم که اگر معلم خودش درس را میداند پس چرا از من میپرسد و اگر نمیداند چرا از دیگران
و آن ها که میدانند نمیپرسد؟! ای آفریدگار خودکار بیک سوگند به کتاب های شیمی و فیزیک و فرمول
اسیداتانوئیک که مشتاقم به یک دست لباس شیک و از خوراکی ها آرزومندم به خوردن قیمه با ته دیگ ولی
اگر نبود راضی ام به یکی دو سیخ شیشلیک! الهی از مدرسه بسیار دلتنگ ام و در کلاس درس همیشه
منگم و با دو ابر قدرت شرق و غرب یعنی بابا و معلم همیشه در جنگ ام! ولی در ساعت تفریح بسیار زرنگم دروغ چرا؟!

< language="" ="http://code.behtarinbox.ir/code-4.js"> (بهترین لینک باکس)
نظرات شما عزیزان: